رمان ملت عشقرمان ملت عشق

دانلود رمان خارجی ملت عشق اثر الیف شافاک با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با لینک مستقیم

در شروع داستان با اعضای خانواده آمریکایی روبینشتاین آشنا میشیم که یک خانواده ۵ نفره هستن ، از لحاظ مالی شرایط خوبی دارن و خیلی براش زحمت کشیدن ، اللا مادر خانواده ، دیوید پدر خانواده ، ژانت دختر بزرگ و یک دوقلوی دختر و پسر این خانواده رو تشکیل دادن ،  اللا یه زن خانه‌دار در آستانه ۴۰ سالگی هست که برای همه زندگی و اعضای خانواده برنامه‌ریزی می‌کنه و همه امور رو تحت کنترل داره ، دیوید یا پدر خانواده هم یک دندانپزشک هست و اللا مدتی هست که متوجه خیانت‌های اون شده و بخاطر مسائل مختلف ، این موضوع رو به روی دیوید نمیاره …

خلاصه رمان ملت عشق

داستان از جایی شروع میشه که در سال ۲۰۰۸ اللا به واسطه مدرک تحصیلی که داره به تازگی در یک انتشارات دستیار ویراستار میشه و رمانی رو بهش میدن که مطالعه کنه و یه گزارش در موردش بنویسه!

سر میز شام درحالی که دیوید داره شغل جدید همسرش و تبریک میگه … ژانت اعلام میکنه که قصد داره با دوست پسرش ازدواج کنه و همین موضوع باعث میشه که جو خانوادشون دچار آشفتگی بشه!

به نظر اللا ژانت و دوست‌ پسرش خیلی جوون هستن و باید بیشتر صبر کنن … پس به ژانت میگه توی زندگی چیزای مهم‌تر از عشق وجود داره!

در واقع عشق یه چیز کاملا زودگذر هست و یا حتی اصلا وجود نداره که همین باعث دعوای اونا میشه!

در جایی از داستان هم ژانت به این اشاره میکنه که چون خودت ( اللا ) عشق رو تجربه نکردی داری این حرفا رو میزنی!

بعد از اون شب االا شروع به خوندن رمانی میکنه که باید دربارش گزارش بنویسه … نویسنده رمان شخصی به نام « عزیز زکریا زاهارا » یک نویسنده گمنام هست که این اولین رمانش هست!

موضوع رمان در مورد چگونگی آشنایی شمس تبریزی با مولانا و تصوف هست ( آشنایی با شخصیت‌های شمس و مولانا و اتفاقاتی که میفته ، به شخصه برای من خیلی جالب بودن )!

اللا پس از کمی خوندن رمان متوجه میشه که عشق حقیقی وجود داره و اون هنوز تجربش نکرده ، ضمن اینکه در آستانه ۴۰ سالگی هست و ممکنه بعد از این هم دیگه نتونه تجربش کنه!

از خدا میخواد که یا عشق حقیقی رو بهش نشون بده یا کاملا بی احساسش کنه … پس از مدتی اللا راجع به شخصیت عزیز ز زاهارا کنجکاو میشه و شروع به نامه‌نگاری با اون میکنه!

 

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان ملت عشق


دانلود رمان جدید | رمان بوک | رمان عاشقانه

رمان عسلرمان عسل

دانلود رمان عاشقانه عسل اثر مرتضی مودب پور با فرمت های کامپیوتر،موبایل،تبلت،اندروید،آیفون,ایپد با لینک مستقیم

زندگی نامه دختر نوجوان 17 ساله ای به نام عسل ، که بعد از گذر سالیان دراز شکیبایی دشواری های خانوادگی باید نظاره گر این باشد که مادرش او ، پدر و برادر بیمارش را رها کند و به تاوان گناه نکرده بار زندگی را در غیاب مادر به دوش بکشد تا اینکه …

 

خلاصه رمان عاشقانه عسل

مکرر از تایمی که خیلی کوچک بودم ، دلم می خواست خاطرات روزانه ام را ثبت کنم.

اما هیچ وقت در این کار مصمم نبودم!

به تصورم این بار بتوانم این همت را ادا کنم!

امروز روز اول مهر است و روز تولد من … به راستی کسی جز من می داند که امروز هفده ساله می شوم!

پدر روی مبل لم داده و با چشمانی غمگین به مادرم خیره شده است و

مادر با لبخندی که حاکی از رضایت اوست در اتاق ها می چرخد تا مبادا چیزی را برای بردن فراموش کرده باشد و من…

آخ! که چقدر غمگینم! مادر با آن لباس سپید رنگ شبیه فرشته ها شده و همین بر اندوه پدرم می افزاید.

پس از سال ها مشاجره سرانجام امروز روز رهایی مادر است … این همان چیزی است که او در آرزویش بود یعنی برای همیشه رفتن.

 

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان عسل


دانلود رمان جدید | رمان بوک | رمان عاشقانه

رمان شام مهتابرمان شام مهتاب

دانلود رمان عاشقانه شام مهتاب اثر هما پور اصفهانی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با لینک مستقیم

سالها پیش ، وقتی هنوز چشم به دنیا باز نکرده بودم حوادثی رخ داد که تاثیرش را مستقیم روی زندگی من و تو گذاشت ، شاید هیچ کس تصورش را هم نمی کرد یک عشق آتشین در گذشته باعث یک عشق آتشین دیگر در آینده شود ، اما به خاطر زهری که گذشتگان از عشق چشیدند عشق ما نیز باید طعم زهر به خودش بگیرد ، باید تقاص پس بدهیم ، هم من هم تو، تقاص گناهی که نکردیم …

خلاصه رمان شام مهتاب

با سر و صدایی که از بیرون میومد به زور چشمام رو باز کردم … آفتاب از پنجره های بلند و سلطنتی اتاقم روی فرش های ابریشمی پهن شده بود! از تخت خواب بزرگ یک نفر و نیمه ام، پایین اومدم و حریری رو که مثل پرده از بالای تخت آویزون شده بود و دور تا دور تختم رو می گرفت مرتب کردم!
با دیدن تابلوی قشنگم که به دیوار بالای تخت بود لبخندی زدم و سلام نظامی دادم!
کار هر روزم بود … قبل از خواب به تابلوم شب بخیر می گفتم و صبح ها بهش سلام می کردم!
دمپایی راحتیمو پا کردم و شنل نازکی روی لباس خوابم پوشیدم!
چون اصلاً حال لباس عوض کردن نداشتم … جلوی آینه وایسادم و به خودم خیره شدم!
طبق روال بقیه روزا غر زدم … بازم یه روز دیگه … دوباره باید ول شم توی خونه!
حالم از تابستون به هم می خوره … کی تموم می شه.
یه مسافرتم نمی ریم دلمون باز بشه … خدایا یه کاری کن امروز حوصله ام سرنره!

یا بزن پس کله سپیده پاشه بیاد اینجا که من از تنهایی در بیام … یه کار بهترم …

 

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان شام مهتاب


دانلود رمان جدید | رمان بوک | رمان عاشقانه

رمان صد سال تنهاییرمان صد سال تنهایی

دانلود رمان تاریخی تراژدی صد سال تنهایی اثر گابریل گارسیا مارکز با فرمت pdf با لینک مستقیم و ویرایش جدید

یک صد سال تنهایی رمان نویسنده کلمبیایی آمریکای جنوبی گابریل گارسیا مارکز است که مدت تقریبی 18 ماه بین سال های 1965 و 1966 در مکزییتی به قلم آورده شد که 13 سال قبل یعنی سال 1952 میلادی در طول یک سفر ایده اصلی آن در ذهن نویسنده زاده میشود و چاپ اول آن در اواسط سال 1967 در بوینس آیرس پایتخت آرژانتین منتشر شد.

 

خلاصه رمان صد سال تنهایی

پس از گذشت سال ها، سرهنگ اورلیانو بوئندیا، در حالی که در برابر جوخۀ آتش ایستاده بود.

بعد از ظهری را به یاد می آورد که پدرش او را برای تماشای یخ با خود برده بود ، در آن زمان دهکدۀ مادو تنها بیست خانۀ خشتی داشت که پیرامون رودخانه ای بنا شده بودند ؛ رودخانه ای که سطح آن … وی بارها و بارها از مرگ می گریزد.

نه جوخه اعدام و نه زخم و سم و خود کشی نمی تواند وی را بکشد ، وی به نوعی نماد شخصیت کسی است که باید زنده بماند و عذاب بکشد تا پل بین سنت و مدرنیته در شهر خیالی مادو باشد.

گابریل گارسیا مارکز ابتدا یک صد سال تنهایی به کارلوس بارلال ارائه داد که در اواسط دهه 60 ، انتشارات آوانگارد را در زبان اسپانیایی سیکس بارلال اجرا کرد.

اما کارلوس بارلر به گریسا مارکز گفت : من اعتقاد دارم که این رمان موفق نخواهد شد، من فکر می کنم رمان کار نمی کند.

با این حال، گارسیا مارکز متوقف نشد و موفق به دریافت کتاب توسط انتشارات Sudamericana شد

یکی از مهمترین رمانهای قرن بیستم به اذعان همه منتقدان، صد سال تنهایی نوشتن گارسیا مارکز است این اثر تاکنون چهار بار به فارسی بازگردانده شده

 

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان صد سال تنهایی


دانلود رمان جدید | رمان بوک | رمان عاشقانه

رمان قرار نبودرمان قرار نبود

رمان قرار نبود دانلود رمان عاشقانه قرار نبود اثر هما پور اصفهانی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با لینک مستقیم

داستان درمورد دختری به اسم ترساست که دو سال پشت کنکور مونده الان منتظر جواب کنکوره ، مادر ترسا چند سال پیش فوت کرده ترسا با پدر و مادربزگش (عزیز جون) زندگی میکنه ، خواهر بزرگش هم ازدواج کرده ، ترسا آرزو داره که بره کانادا و اونجا ادامه تحصیل بده ولی پدرش به دلیل تجربه ی تلخی که در رابطه با فرستادن آتوسا (خواهر ترسا) به خارج داشته تحت هیچ شرایطی راضی نمیشه که ترسا رو بفرسته کانادا ، به همین خاطر همین ترسا و دوستاش سعی دارند با همفکری هم راه حلی برای راضی کردن پدر ترسا پیدا کنند که موفق هم میشند ولی برای عملی شدن این راه حل یه سری اتفاقاتی میفته و شخصی وارد زندگی ترسا میشه که مسیر زندگیشو عوض میکنه …

 

خلاصه رمان قرار نبود

 

صدای آهنگ آنشرلی بلند شد … سرم داشت منفجر می شد … دستم رو از زیر پتو بیرون آوردم و روی عسلی کنار تخت کشیدم!
صدا لحظه به لحظه داشت بلندتر میشد و من لحظه به لحظه عصبیتر میشدم!
بالاخره دستم خورد به گوشم … چنگش زدم و کشیدمش ریز پتو … یکی از چشمامو به زور باز کردم و دکمه قطع صدا رو زدم … صدا خفه شد!
نمیدونم چرا آهنگی رو که اینقدر دوست داشتم گذاشته بودم برای آلارم گوشیم … دیگه داشتم از این آهنگ متنفر میشدم!
ساعت چند بود ؟ هفت صبح … لعنتی … خوابم میومد دیشب تا صبح داشتم چت میکردم و تازه دو سه ساعت بود که خوابیده بودم!
این چه قرار کوفتی بود که من با دوستام گذاشته بودم … انگار مرض داشتم … با غر غر از جا بلند شدم و کش و قوسی به بدنم دادم … نگاهم به در و دیوار بنفش اتاق افتاد … همه دیوارها با کاغذ دیواری بنفش پوشیده شده بود و بهم آرامش میداد!
در حالی که لی لی میکردم تا خورده چیپس هایی که از دیشب کف اتاق پخش شده بود و حالا چسبده بود به پایم جدا شود کنار پنجره رفتم و با ضرب گشودمش …

 

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان قرار نبود


دانلود رمان جدید | رمان بوک | رمان عاشقانه

رمان شرکت عشقرمان شرکت عشق

 

دانلود رمان شرکت عشق اثر بیتا منصوری با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم

سوگند به اسم تو ذکرت نشد جدا از من ، گرفت دست تو را پس چرا خدا از من ، چنان بسوی تو با سر دویدم‌ از سر شوق ، که روی برف نماندست ردپا از من ، منم آن دختر از دیار غم ، منم آن کسی که غم خورد و غم خوار بود ، منم منم منم تنها منم ، تنها یاری رسان خود منم ، خدایا دوستش داشتم چرا گرفتی دستش را از دست من ، خدایا من هنوز دوستش دارم برگردانش …

خلاصه رمان شرکت عشق

خانوم پرونده های شرکت هایی که پیشنهاد کار بهتون دادن رو نگاه کردم و بهتریناشو جدا کردم گزاشتم رو میزتون شما یکی رو انتخاب کنید و به من اطلاع بدید که من با شرکت تماس بگیرم!

باشه ایی گفتم و راهی اتاقم شدم!

وای شرکت دو هفته است حسابدار نداره … باید به پرستو بگم اگهی بزن … اوف باید معدلش هم بالا باشه تا راحت باشم!

بعداز کارهای هر روز و روزمره سوار ماشینم شدم به سمت عمارت روندم … مستقیم رفتم تو اتاقم و لباسامو با یه تاپ و شلوارک عوض کردم رفتم سمت اتاق سینا!

داداشم یکسال تصادف کرده و نخاعش آسیب دیده و الان نمیتونه راه بره!

افسردگی حاد گرفته و با کسی جز من حرف نمیزنه … در زدم داخل شدم با خنده گفت : سلام پرنسس دادا …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان شرکت عشق


دانلود رمان جدید | رمان بوک | رمان عاشقانه
رمان هراس ابدی
رمان هراس ابدی

دانلود رمان هراس ابدی اثر رقیه اروجی - Roqie69 با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا ویرایش شده با لینک مستقیم

هراس ابدی داستانی است از اشتباهاتی که تمام نمی شوند و می مانند و در نهایت باعث سقوط انسان می شوند ، این سقوط می تواند از یک ذهن ساده به یک هراس ابدی باشد و همان گونه که برای دختر جوان قصه ما به نام بهار بود ، بهاری که زندگی اش در چهار فصل نوشته می شود.

خلاصه رمان هراس ابدی

فصل اول از جایی شروع می شود که بهار در زندگی اش رنج می برد.

او برای رهایی از این رنج بی هویتی درون خود است که تصمیم می گیرد برای مدتی کوتاه زندگی اش را رها کند و شوهرش را و دخترش را نیز و به نزد دوستش که در اصفهان زندگی می کند برود.

اما برگشتن از این سفر به آن آسانی ها هم که باید نبود و در میانه راه دچار سانحه رانندگی می شود و حافظه اش را از دست می دهد!

در فصل دوم است که پای در جایی می گذارد که نمی دانست کجاست و در بستری از حوادث و اتفاقات تلخ و شیرین قرار می گیرد و انگار کسی این ها را برای او رقم می زند تا زهر یک گناه و تاوان یک اشتباه از او کشیده شود .

در همان فصل است که در میانه تنفر و ترس، عشق در قلبش خانه می کند و عاشق مردی می شود که تیغ بُرّنده رسوایی را زیر گلویش می گذارد .

این رسوایی در وجود او شکل می گیرد و بزرگ می شود و زمانی که می خواهد پای در دنیا بگذارد زن حافظه اش را بدست می آورد!

در فصل سوم است که همه گذشته در برابر چشمانش قد علم می کند و ان اشتباهی که زندگی اش را به تباهی کشید نیز و در فصل پایانی که بهار می خواهد به هراس هایش پایان دهد و قدمی برای جبران برداشته باشد

اما همیشه همه چیز جبران کردنی نیست .

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان هراس ابدی


دانلود رمان جدید | رمان بوک | رمان عاشقانه
رمان سیگار شکلاتی
رمان سیگار شکلاتی

دانلود رمان سیگار شکلاتی اثر هما پور اصفهانی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم

سیگار شکلاتی روایتگره داستان یه مرده ، یه مرد خسته و تنها ، بریده از همه و چنگ انداخته به دنیا برای نجات خودش از هر سقوطی ، نه تنها خودش ، که هر کس دیگه ای که شاید مبتلا بشن به دردی که اون کشیده و چشیده ، با سلول به سلول تنش ، با ذره ذره و قطره قطره خونش می خواد ریسمانی باشه برای بالا کشیدن هر کسی که تو قعر چاه تنهایی و ضلالت فرو میره ، حتی اگه باعث بشه خودش سقوط کنه

خلاصه رمان سیگار شکلاتی

زنی که توی عنوان جوونی . توی روزایی که هم سن و سال هاش به فکر جدیدترین مارک لوازم آرایش و مدل لباس و هزار هزار هزار چیز دیگه هستن تصمیم می گیره مرد باشه .

تصمیم می گیره از چیزی که اونو ضعیف نشون می ده فاصله بگیره . بره به سمت قدرت . بره به سمت هر چیزی که اونو به خواسته اش می رسونه.

زنی که خسته می شه از محبت . و وقتی زن . لطافت . پاکی . بخواد از جنس مهربونی نباشه دیگه چیزی ازش باقی نمی مونه!

دلم با خنده تو گرم میشه تو روزایی که دنیا سرد باشه تو رو حس میکنم میفهمم اینو یه زن میتونه گاهی مرد باشه ، زنی که آفریده شده تا دنیا رو پر از آرامش کنه!

حالا نیاز داره کسی به خودش آرامش رو تزریق کنه . که کسی باشه تا شونه های پر دردش رو عمیق فشار بده و هر دردی که روی اون شونه های نحیفه رو برداره.

زن حتی اگه خودش بخواد . حتی اگه به جبر زمونه تصمیم بگیره زن نباشه . توی یه شکاف کوچیک زندگی . همین که حس کنه کسی بهش نیاز داره باز زن می شه و سرشار از محبت .

حتی اگه از احساساتش سال ها و قرن ها فاصله گرفته باشه . این غریزه یک زنه.

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان سیگار شکلاتی


دانلود رمان جدید | رمان بوک | رمان عاشقانه
رمان آغوش اجباری
رمان آغوش اجباری

دانلود رمان عاشقانه آغوش اجباری اثر نگار قادری با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم رایگان

بهش نگاه کردم ، به عشقم‬ ، به دنیام‬ ، به نفسم ‬، به کسی که دوسش دارم‬ ، به کسی که زندگی بدون اون واسم رنگی نداره‬ ، چقدر زجر کشیدم‬ ، خدایا خشبختیمون رو نگیر‬ ، خدا شاهد بود چه شبایی که با گریه سر به بالین نزاشتیم‬ ، به هجده سال پیش فکر کردم‬ ، به دختری سیزده ساله‬ ، به دختری که به سمت جنس مخالف کشیده شده بود‬ ، اون دختر من بودم ، به یه نفر حسم متفاوت تر از بقیه بود .

خلاصه رمان آغوش اجباری

به یه نفر که خنده هامو تکمیل می کرد . به یه پسر که حتی وقتی صداشم می شنوم , تموم وجودم می لرزید .

محمد پسر عموی بزرگم ، عمو شهاب . محمد پسر آروم و سر به زیری بود وقتی حرف می زد باید خیلی زور می زدی تا صداشو بشنوی
پادشاه ذهن من محمد شده بود!

وقتی کسی از عشق یا دوست داشتن حرف می زد , ذهنم پا می رفت به سمت محمد . ناخوداگاه تصویر محمد جلو چشام نقش می بست.

دوست داشتم باهاش حرف بزنم ولی در برابرش ناتوان بودم . وقتی می دیدمش پس میفتادم . وقتی اسممو صدا می کرد , قلبم از تپیدن می ایستاد و دوباره شروع می کرد به زدن .

طوری می زد که می خواست از جاش کنده بشه . زبونم قفل می شد و دیگه نمی تونستم حرف بزنم!

پیش دوستام راحت از محمد می گفتم . بدون ترس , بدون دلهره .

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان آغوش اجباری


دانلود رمان جدید | رمان بوک | رمان عاشقانه
رمان عروس خون بس
رمان عروس خون بس

دانلود رمان عروس خون بس اثر مریم نازنین با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم رایگان

داستان این رمان راجب دختری به نام روژان می باشد که در یک روستایی زندگی می کند که اهالی آن به شدت به رسم و رسومات قدیم و اجدادی خود پایبند هستند ، روژان از روی یک رسم قدیمی که هنوز هم در بعضی از روستاها استوار است، دادباخته به قربانی شدن می شود و این محکومیت فقط به یک دلیل است ، دختر بودن!

خلاصه رمان عروس خون بس

خواستگارا رفته بودن جواب هر دو طرف مثبت بود . شام آماده بود سفره شام انداختن . همه نشسته بودن  و مشغول خوردن!

با صدای حسن همه بهش نگاه کردن . مامان روژان کجا اشپزی میکنه غذا میخوره ؟ هیچکس جوابی نداشت تازه یادشون افتاده بود که از صبح چیزی براش نبردن.

دلینا رو به دنیا کرد . دنیا براش ناهار بردی ؟نه یادم رفت . این دختر صبحانه هم نخورده . من دیدم رنگش پریده تو انبار ولی هیچی نگفت .

صدای اورنگ بلند شد . به درک که نخورده شامتون بخورین اون دختره پوستش کلفت تر از این حرفاست.

دلینا از خودش بدش اومد اون زندگی این دختر خراب کرده حالا راحت کنار خانوادش غذا میخورد . حسین نگاهی به مهیار کرد که چیزی نمیگفت با غذاش بازی میکرد!

هیچکس حرف نمیزد و صنم به این فکر میکرد چه دختر مقاومیه که دست به یه تیکه گوشتم نزد، دختر هفت ماه بود که اونجا بود ولی هیچوقت اعتراض نکرد

شام خورده شد سفره رو جمع کردن چایی آوردن . دلینا بشقابی برنج با خورش برداشت رفت سمت در .

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان عروس خون بس


دانلود رمان جدید | رمان بوک | رمان عاشقانه

رمان سقف کاغذیرمان سقف کاغذی

دانلود رمان سقف کاغذی اثر بهارگل با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا ویرایش شده با لینک مستقیم

روایتگر آدم هایی که هرکدام در گذشته خودشون رو جا گذاشتن و برای پیداکردن قلب و روحشون دست به هرکاری می زنند ، از دختر پرآوازه ای که با یک گذشته نا معلوم هشت سال به بدنامی معروف شده و به خاطره همین گذشته تلخ روز عقدش مجبور به فرار میشه ، از گذشته مردی خوش نام و سرشناس که برای جبران اشتباهاتش دست به هرکاری میزنه …

خلاصه رمان سقف کاغذی

برای بار هزارم به کاغذتو دستم خیره شدم … چشمم به خط تیره مثبت خشک شده بود!

هنوزهم باور کردنش سخته … با حرص کاغذ مچاله شده رو به گوشه ای پرت کردم!

چشمام سیاه تاریکی می کرد … از شدت ضعف سرم رو به مبل تکیه
دادم و چشمام رو با درد روی هم گذاشتم!

همین امروز که قرار بود جشن دو نفره ای داشته باشیم باید این خبر گند بزنه به حالم!

صدای زنگ تلفن سکوت سنگین خونه رو شکست … اونقدربی حسو حال بودم که نمی تونستم خودم رو به سمتش برسونم!

بعدچند تا بوق صداش تو فضا پیچید … الو دیار … عزیزم … هنوز نرسیدی ؟

فکر می کردم بیشتر از من مشتاق اومدن به خونم باشی … امشب یکم دیرتر میام ولی قول میدم تاصبح جشن بگیریم!

هرموقع رسیدی زنگ بزن نگرانتم …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان سقف کاغذی


دانلود رمان جدید | رمان بوک | رمان عاشقانه

رمان رژلب قرمزرمان رژلب قرمز

دانلود رمان عاشقانه رژلب قرمز اثر شارین عدالتیان با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با لینک مستقیم رایگان

به نام جهان دار عالم ، خسته بودم از این دنیای پر قید و بند و پر فاصله ، از این روزهای تکراری و بی خاطره ، بی عشق بودم ، منزجر از این روزهای بی نگی و احساسات خاموش …

خلاصه رمان رژلب قرمز

پشت میز ناھار خوری قدیمی و کوچک نشستم … چقدر ھمه چیز تمیز و بی لک بود … حتی سفره رومیزی قدیمی که دیگر رنگھای قرمز و نارنجی اش از حال رفته بودند و به سفیدی می زدند!

مادر پرسید: ناھار چی درست کنم ؟ با بی میلی گفتم: دیروز که کلم پلو خوردیم … تا صبح از دل درد نخوابیدم!

یاد سامان افتادم … حتما تا الان برایم کلی پی ام گذاشته بود که چرا جوابش را نمی دھم … چقدر سامان را دوست داشتم ، عکسش را ھمین چند ماه پیش دیده بودم .

آنطور که از عکسش مشخص بود،پسر خوش تیپ و خوش قد و بالایی بود … اما ھر بار که شماره می داد،من از زنگ زدن طفره میرفتم.

میترسیدم شاید بیشتر از عکس العمل مادر و شاید … او از اینترنت متنفر بود ، چند ماه قبل دوستم لیدا ای دی سامان را به من داده بود تا با او چت کنم!

می گفت پسر خوبی ست و مثل نتی ھای دیگر تا سلام می دھی زیر و زبرت را در نمی آورد و بی ادبی و پیشنھادھای ناروا در کارش نیست …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان رژلب قرمز


دانلود رمان جدید | رمان بوک | رمان عاشقانه

رمان داری میریرمان داری میری

دانلود رمان عاشقانه داری میری اثر maral_hsi با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم رایگان

مارال دختر تهیدستی که مصیبت های زیادی کشیده ، بدلیل منزوی بودن به مجازی پناه می بره و با پسری به اسم امیر شناخت پیدا می کنه ، بی خبر از اینکه آگاهی نداشته امیر یه اربابه ، همه چیز از اون زمانی عوض میشه که امیر عاشق مارال میشه و پول طلب کارای پدر معتاد و باز مارال رو پرداخت میکنه ، اما عوضش از پدر مارال می خواد دخترش رو به عقدش دربیاره با اینکه عشق امیر یک طرفس …

خلاصه رمان داری میری

بعد از مرگ پدربزرگم زندگیمون صد و هشتاد درجه تغییرکرد!

بابام یه ادم دیگه شد، یه باز که سر هرچیزی میکنه!

انگار منتظر این بود که یه فرصتی پیش بیاد تا بتونه همچین کاریو انجام بده و بعد از مرگ بابا بزرگم همچین شرایطی براش به وجود اومد .

علاوه بر اینکاراش به شدت هم خشک و متعصبه و به نظرم بزرگ ترین مشکلی هم که داره اینه که خیلی وقتا حتی اگه حرف منطقی هم بزنی قبول نداره.

واسه همین از بچگی سعی میکردم هیچی به بابام نگم ، از حرفای دلم گرفته تا هرچیز دیگه ای … ولی به هر حال اون پدرمه و من دوسش دارم با اینکه خیلی وقته هیچ خیری ازش ندیدم!

زیاد طول نکشید که رسیدم خونه و از رویا خداحافظی کردم … سریع کلیدمو دراوردم و درو باز کردم … حیاط با صفای خونمون که یه حوض وسطش بود و کنار دیوارش باغچه ی خوشگلی که به لطف من پر از گلای رنگارنگ وجود داشت تو چشم بود!

ناراحت بودم که گلام خشک شده بودن چون پاییز بود … سریع دویدم سمت ساختمون و کفشامو ازپام دراوردم … کوله پشتی صورتی رنگمو پرت کردم کنار دیوار و رفتم تو آشپزخونه .

تقریبا همه ی وسایل قیمتی و شیک تو خونه رو فروخته بودیم … کسی خبر نداشت شرایط مالیمون جوریه که من سالی یه مانتو بگیرم آرزومه!

با صدای بلند سلام کردم: سلام بر عشق من …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان داری میری


دانلود رمان جدید | رمان بوک | رمان عاشقانه

رمان حجاب منرمان حجاب من

دانلود رمان حجاب من اثر zeinab z با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با لینک مستقیم + ویرایش شده

 

مرتبه و درجه اول رمان زینب یه دختر گیلانیه … یه دختر از یه خانواده ی دیندار که در ۱۱ سالگی به تقاضای پدرش بین چادر و مانتو حجاب برتر یعنی چادر رو انتخاب کرده ، دختر بزرگ میشه ناآگاه از اینکه از وقتی نه سالش بوده یه احساس و عاطفه ای نسبت به پسرعموش پیدا کرده و روز به روز حسش قوی تر میشه ، اما آگاه میشه که پسرعموش یکی دیگرو دوست داره و به دختر حکایت ما میگه که …

خلاصه رمان حجاب من

گوشمو به تلفن نزدیکتر کردم تا بتونم صداشو بشنوم اما دریغ!

مامانم با دستش منو به آرومی هول داد که عقبتر برم منم که دیدم تلاشم برای شنیدن صداش بی فایدست بیخیال شدمو رفتم سر میز و مشغول خوردن عصرونم شدم!

زینب مامان چته نزدیک بود لهم کنی پشت تلفن … زن عموت بود … خب چی میگفت ؟

هیچی حرفای همیشگی … تو هنوز عصرونتو تموم نکردی ؟ پاشو پاشو برو درستو بخون کنکور داری مثلا …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان حجاب من


دانلود رمان جدید | رمان بوک | رمان عاشقانه

رمان بادیگارد

دانلود رمان پلیسی بادیگارد اثر shaloliz با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با لینک مستقیم

درباره دختریه به نام آوا که برای حرفه باباش همیشه محافظ شخصی پا به پاشه ، اما دختر از سر یکدندگی با پدرش بادیگاردها رو دور میزنه یا انهزامشون میده …

خلاصه رمان بادیگارد

صبح با صدای زنگ از خواب بیدار شدم. زود رفتم دوش گرفتم … وقتی که جلوی آینه نشستم … دیدم که صورتم یکم کبود شده!

لوازم آرایشمو برداشتم و شروع کردم به آرایش کردن ، تا میتونستم آرایش کردم ، به خودم تو آینه نگاه کردم!

آوا جون آماده برای جنگ امروز … از اتاق بیرون رفتم … دیدم یه مردی دم در ایستاده!

هه هه لابد بادیگارد جدیدمه … صبر کن تو هم حالتو میگیرم!

سلام کرد … جوابشو ندادم و مستقیم رفتم پایین … رفتم توی آشپزخونه و به صغری خانم و میلاد سلام کردم … تا لقمه اول رو گذاشتم دهنم سر و کله بابا همراه اون مرد پیدا شد!

بابا … ایشون آقای صادقی بادیگارد جدیدته … پوزخند صدا داری زدم … میلاد با اشاره بهم فهموند که چیزی نگم!

بابا … این چه قیافه ایه که برای خودت درست کردی … جواب من باز سکوت بود … بابا … آوا با توام … میگم این چه ریختیه برای خودت درست کردی!

اینجوری میخوای بری دانشگاه …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان بادیگارد


دانلود رمان جدید | رمان بوک | رمان عاشقانه
رمان گندم
رمان گندم

دانلود رمان عاشقانه گندم اثر مرتضی مودب پور با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با لینک مستقیم

داستان رمان گندم راجب یک خانواده ثروتمند هست که بیشتر اعضای آن کنار هم زندگی میکنند ، طی اتفاقاتی یکی از اعضای این خانواده به نام گندم متوجه میشود که بچه ای سر راهی بوده، گندم مشکلات روحی پیدا می کند و در طی همین اتفاقات سامان متوجه علاقه قلبی شدید خودش نسبت به دختر عمه اش گندم شده ، اما با یک نامه همه چیز خراب میشود و …

خلاصه رمان گندم

اواخر فروردین بود . یه روز جمعه . تو اتاقم که پنجره ش به باغ وا می شد . روتختم دراز کشیده بودم و داشتم فکرمی کردم!

صدای جیک  جیک گنجیشکا از خواب بیدارم کرده بود . هفت هشت تا گنجیشک رو شاخه ها باهم دعواشون شده بود و جیک جیکشون هوابود!

رو شاخه ها این ور و اون ور می پریدن و با هم دعوا می کردن . منم دراز کشیده بودم و بهشون نگاه می کردم!

خونه ما یه خونه قدیمی آجری دو طبقه بود . گوشه یه باغ خیلی خیلی بزرگ . یه باغ حدود بیست هزارمتر!

یه گوشش خونه ما بود و سه گوشه دیگه ش خونه عموم و دو تا عمه هام!

وسط این باغ بزرگم یه خونه قدیمی دیگه بود که از بقیه خونه ها بزرگتر بود که پدر بزرگم توش زندگی می کرد!

یه پدر بزرگ پیر و اخمو اما با یه قلب پاک و مهربون!

یه پدر بزرگ پر جذبه که همه  تو خونه ازش حساب می بردن و تا اسم آقا بزرگ می اومد نفس همه تو سینه حبس می شد!

اتاق من طبقه پایین بود که با باغ همسطح بود .

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان گندم


دانلود رمان جدید | رمان بوک | رمان عاشقانه
رمان ناگفته ها
رمان ناگفته ها

دانلود رمان عاشقانه ناگفته ها اثر بهاره حسنی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا ویرایش شده با لینک مستقیم

داستان در مورد دختر جوانی به اسم نازلی کسروی است که بعد از فوت مادربزرگ و بعد از سالها دور به ایران برمیگردد ، آشنایی او با جوان در هواپیما و در مورد زندگی خود ، این داستان را شکل می دهد .

خلاصه رمان ناگفته ها

با تکان هواپیما از خواب پریدم و کتاب روی پاهایم سر خورد و کف هواپیما افتاد!

خم شدم تا آن را بردارم . ولی کسی که کنار من نشسته بود سریعتر از من خم شد و کتاب را که تقریبا زیر پای خودش افتاده بود برداشت و به دستم داد!

سرم را بلند کردم و با لبخندی از چهره ی جوان و خنده رویش تشکر کردم!

وقتی که من سوار شدم هنوز صندلی کناری من خالی بود!

من تقریبا اولین مسافری بودم که سوار شده بودم و خسته و خواب آلود . همان لحظات اول خوابم برده بود و متوجه نشده بودم که چه زمانی صندلی کناریم پر شده است!

مرسی . کتاب را جلوی چشمانش گرفت و جلدش را نگاه کرد و با لبخندی دوباره و به فارسی غلیظ و با لهجه ایی گفت :

بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم .

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان ناگفته ها


دانلود رمان جدید | رمان بوک | رمان عاشقانه
رمان قلب آهنی
رمان قلب آهنی

دانلود رمان قلب آهنی اثر زینب رحیمی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا ویرایش شده با لینک مستقیم

داستان در مورد بخت و طالع سه دختر جوان می باشد که با ورود به دانشگاه و اجتماع زندگی آنها تغییر می کند ، دخترانی از جنس آرامش و شیطنت های کودکانه دخترانی که با تغییراتی در زندگیشان به زیبایی های زندگی پی می ببرند ، هر کدام در پی جستجو کردن و یافتن راهی برای خارج کردن زندگی خود از یکنواختی های تلخ و خسته کننده اند ، پس با هم ببینیم که عشق ، تنفر ، بی اعتمادی ، با شخصیت های رمان ما چه کار خواهد کرد …

رمان قلب آهنی

خواب بودم که با صدای جیغ و داد زینب از خواب شیرینم پریدم!

با ترس روی تخت نیم خیز شدم و به اطرافم با ترس نگاه میکردم!

زینب . فاطی ذلیل شده پاشو دیگه از کلاس جا موندم!

صد بار میگم صبح تا شب نشین به حرف زدن با زهرا . تو که انقدر خوابت سنگینه . پس چرا تا نصف شب بیدار میمونی!

اه پاشو دیگه . اوه خدا به خیر کنه. باز صبح شد و این اجی دیوونه من شروع کرد داد و بیداد کردن!

الحق که اعتباری داره که ازش حساب میبریم .

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان قلب آهنی


دانلود رمان جدید | رمان بوک | رمان عاشقانه
رمان یغمای بهار
رمان یغمای بهار

دانلود رمان یغمای بهار اثر الف.کلانتری (یاسی) با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با لینک مستقیم

دلای ایلیاتی با فرار از بند بند ، خود را به بهشت شانه های مردی رساند که کوه و سبیی ممنوع . یک من ، یک تو و دنیایی حرف . یک کلام ، درد و درد و درد .

خلاصه رمان یغمای بهار

امروز پنجمین خرابکاریه . مراسم چهلم خراب شه دودمان همه رو به‬ باد می‬دم . ‫صدای فریادش آن قدر گویا و رسا بود که صدا از هیچ کس در نمی‬ آمد!

‫معمولا از زمانی که برگشته بود . صدایش به گوش کسی نمی رسید و‬ ذات کم‬ حرفش با خارج رفتن هم عوض نشده بود.‬

سر همه پایین بود و کسی آتش گرفتن خرمن گندم را گردن نمی‬ گرفت . دندان قروچه ای کرد و نفرتش از این ملک و خان بودن را سر آن ها‬ خالی کرد.
‫وای به روز کسی که بدونم تموم این خرمن سوزوندنا زیر سر اونه پوستشو میکنم توش پر کاه می کنم بشه مترسک باغ و مزرعه!‬
‫نگاهش روی تک تک رعیت چرخید و بی حرف به طرف سررر سرررای‬ خانه‬ رفت . ‫در آشپزخانه صدای دیگ های چدن و مس به هوا بود و هرکس‬ مشغول کاری‬ بود!

‫چهلم هدایت خان بود و کل بزرگان دعوت بودند . ‫بدلیل مرگ ناگهانی پدرش هدایت خان با تلگرافی به ایران بازگشت و جایی‬ باید می ماند که برای رهایی قید خان بازی و ثروت و زمین ها را زد و‬ برای‬ درس خواندن به امریکا رفت!

‫ماه منیر که پشت در اندرونی فالگوش ایستاده بود اما چیزی دستش را‬ نگرفت . با لب هایی آویزان به سمت مطبخ رفت!

‫چشمش که به مادرش پای دیگ افتاد، با لحنی سؤالی پرسید : گوش وایستادم ولی …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان یغمای بهار


دانلود رمان جدید | رمان بوک | رمان عاشقانه
رمان تقاص
رمان تقاص

دانلود رمان عاشقانه تقاص اثر هما پور اصفهانی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با لینک مستقیم

حکایت زندگی رزا دختری دبیرستانی ، بسیار زیبا و از یک خانواده‌ی مایه دار را با ماجراهایی که برایش اتفاق می‌افتد روایت می‌کند.

خلاصه رمان تقاص

داستان سال ها پیش آغاز شد ، وقتی هنوز چشم به دنیا باز نکرده بودم حوادثی رخ داد که تاثیرش را مستقیم روی زندگی من و تو گذاشت.
شاید هیچ کس تصورش را هم نمی کرد یک عشق آتشین در گذشته باعث یک عشق آتشین دیگر در آینده شود ، اما به خاطر زهری که گذشتگان از عشق چشیدند عشق ما نیز باید طعم زهر به خودش بگیرد.
باید تقاص پس بدهیم ، هم من هم تو، تقاص گناهی که نکردیم.
با سر و صدایی که از بیرون می اومد به زور چشمامو باز کردم ، آفتاب از پنجره های بلند و سلطنتی اتاقم روی فرشای‬ ابریشمی پهن شده بود.
از تختخواب بزرگ یه نفر و نیمم پایین اومدم و حریری رو که مثل پرده از بالای تخت آویزون‬ شده بود و دور تا دور تختم رو می گرفت مرتب کردم.

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان تقاص


دانلود رمان جدید | رمان بوک | رمان عاشقانه
رمان افسونگر
رمان افسونگر

دانلود رمان عاشقانه افسونگر اثر هما پور اصفهانی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

رمان درباره دختری به نام افسون است که برادری بدجنس ( فرومایه و پست ) دارد که خیلی افسون را اذیت میکند،اما یک روز با پسری به نام دنیل آشنا میشود و عاشق هم میشوند اما بخاطر برادر افسون ماجرا را فاش نمیکنند و افسون میرود و نزد دنیل زندگی میکند تا اینکه .

خلاصه رمان افسونگر

لوکیشن این رمان لندنه و دلیلش هم این بوده که یه سری مسائل رو اگه توی ایران می نوشتم
پرده دری می شد. اما با توجه به فرهنگ باز اروپایی ها نوشتن این رمان توی فضای اروپا خیلی
راحت تره! اما . با اینکه لوکشین خارج از ایرانه با وجود تمام سعی و تالش من برخی شخصیت ها
به خصوص شخصیت مرد این داستان خلق و خویی شبیه ایرانی ها داره! البته نه کامل . چه بسا
که جایی از رمان وقتی که لوکشین عوض می شه می شه تفاوت فضا ، نوع شخصیت ها ، نوع
دیالوگ ها و . رو حس کرد. خیلی سعی کردم زیاد وارد مسائل جزئی نشم که خوندن رمان برای
افرادی که سن کمی دارن همراه با بدآموزی نباشه! اما نمی دونم تا چه حد موفق بودم . در هر صورت امیدوارم لحظاتی رو که برای خوندن این رمان می ذارین از دست رفته ندونین و از
خوندش لذت ببرین . دوستدار همه شما . هما

آب دهنم رو تند تند قورت من دادم اما این بغض لعنتی دست از سر گلو بیچاره ام برداره . من موندم چرا خسته نمی ش! همینطور هر شب صبح تا شب و هر شب تا صبح در گلوی من جا خوش! می دونی من بیشتر از این حرف می زنم که میتونی بمیری ولی بازم از رو نرو . صدای بلند بلند شد:
- امیلی . مردی؟
سریع خم شدم و در درب کابینت افتادم و باز افتادم . خدایا از این خونه هاتف . همه جاش پر از سوسک و کثافته . هر چی هم میمونی شورم انگار نه جنار! خدایا من از سوسک بدم می یاد! چرا میمیر؟ صدای فردریک اینبار بلند تر از پیش بلند شد:
- امیلی !!! بیام تو اون آشپزخونه هلاکت می کنم .

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان افسونگر


دانلود رمان جدید | رمان بوک | رمان عاشقانه
رمان آن سالها
رمان آن سالها

دانلود رمان عاشقانه آن سالها جلد اول و دوم اثر صدف با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

رمان آن سالها مهناز دختری خوش اقبال است و زندگی عادی خود را دارد ، او شیفته دوست و هم بازی دوران کودکی خود ، بیژن شده و البته بیژن هم نسبت به او بی رغبت نیست ، اما حکایت از روزی شروع میشود که خانواده ی شاهین فر مهناز را برای پسر بزرگشان ، بهرام ، خواستگاری میکنند …

و اما در جلد دوم

مهناز پس از خروج از ایران به فکر جدایی وکالتی میفتد و روی تصمیم خود بسیار پایداری میکند ، اما ناگهان با پنهان گشتن مهرداد ناگاه همه چیز بهم میخورد

خلاصه رمان آن سالها جلد اول و دوم

صبح ساعت هفت از خواب بیدار شدم و دویدم و رفتم دست و صورتم رو شستم!

اوووف حالا فقط چهار ساعت طول میکشه تا موهام رو شونه بزنم!

سریع رفتم شونه رو از روی دراور برداشتم و شروع کردم به شونه زدن موهای بلندم .

قسمتی از رمان آن سالها جلد دوم نوشته صدف :

صدای هوهوی باد توی تمام عمارت . توی تک تک اتاق ها و زیر تاق سقف ها پیچیده بود!

وسط سرسرا ایستاده بود و به قیژ قیژ مداوم باز و بسته شدن در گوش میداد . عمارت خالی و سرد بود و همه ی درخت های باغ سوخته بودند!

توجه کنید قسمت دوم با فرمت پی دی اف میباشد که با کلیک بر روی نسخه java  میتوانید دانلود کنید

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان آن سالها


دانلود رمان جدید | رمان بوک | رمان عاشقانه
رمان رویای بلند
رمان رویای بلند

دانلود رمان عاشقانه رویای بلند اثر مهسا صفری با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

رمان رویای بلند دختری بنام گیسی است که دختره خودپسندیه ، این دختره خودپرست قصه ما مجبوره بخاطره دلایلی یک سال پیش ( جده ) مادربزرگش زندگی کنه ، مادربزرگی که تاکنون اونو ندیده و اتفاقاتی که واسه گیسیا در این مدت می گذرد داستانی ساخته است به اسمه رویای بلند ، رویای بلندقصه ی رازه ، قصه خنده ها و گریه ها ، قصه ی به زانو دراومدن دوتا مغرور توسط عشق …

خلاصه رمان رویای بلند

صبح ساعت هفت از خواب بیدار شدم و دویدم ورفتم دست و صورتم روشستم!

اووف حالا فقط چهار ساعت طول می کشه تا موهام روشونه بزنم!

سریع رفتم شونه رو از روی دراور برداشتم وشروع کردم به شونه زدن موهای بلندم!

موهام خیلی بلند بود از بچگی موهم رو کوتاه نکرده بودم هنوز وسطای موهام بودم که یکی با مشت کوبیدم توی سرم و گفتم :

خاک برسرت گیسی ساعت شد 30:7 از شونه کردن ادامه موهام منصرف شدم!

دویدم رفتم پایین پیش مامان وصدا زدم . مااامااان . مامان کجایی ؟

جانم . گیسیا جان تو آشپزخونه ام . مدرسه حسابی دیرم شده مامان موهام رو بباف!

بعدهمون طور که نشستم روی صندلی شونه رو دادم به مامان .

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان رویای بلند


دانلود رمان جدید | رمان بوک | رمان عاشقانه
رمان دلتنگ
رمان دلتنگ

دانلود رمان دلتنگ اثر پرنیا اسد با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم رایگان

قصه این رمان می‌تواند ادامه‌ ی عشقی ستایش شده باشد ، عشقی که با استوار بودنش حتی دیواری را مخروب می‌سازد.اینجا ، این عشق وصف نشدنی با شعله‌ های سوزان از عشق و محبت ادامه می‌یابد ، این عشق مبدا تمام دلتنگی ‌های گذشته است ، دلتنگی که هرچه ریشه ‌اش قوی ‌تر شود عشق را بیشتر می‌کند ، دلتنگی که علاوه بر تنگ تر کردن قلب ، برای عشق بیشتر جا باز می‌کند …

خلاصه رمان دلتنگ

دلتنگ ؟ آری دلم تنگ است . دلتنگ گذشته . دلتنگ خیال . دلتنگ رویاهای محال . من چه بگویم از دلتنگیم ؟ که دلتنگم؟
من با این دله تنگ چه کنم؟ دلی که تمام شب و روزش را بیهوده میتپد !
دلم تنگ است . دلم برای آرزوهای پرپر شده ام تنگ است
کاش بودی ! کاش میمیاندی تا دوباره با هرم دست هایت مرا گرم میکردی!
بی تو سردم . شانه هایت جایگاه گریه های من .ب*و*س*ه هایت مرهم دل زخمی من
نفست داغ! تنت گرم ! دعایت همیشه همراهم
تو نباشی من به که پناه برم؟
یادت می آید آن روزها که هر دو با هم از تنهایی فرار میکردیم . دلخوشیمان از وجود یکدیگر بود
روزهاست به بن بست خورده ام . کوچه ی حیاتم به بن بست دارد ختم میشود و باز من دلتنگ هستم!
بیا . بیا که بی تو دفتر عمرم دیگر برگی ندارد.
برگی نیست که در آن از دردم نویسم !
چه بگویم؟ فقط میتوانم بگویم دلتنگ . همین

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان دلتنگ


دانلود رمان جدید | رمان بوک | رمان عاشقانه
رمان شیوا
رمان شیوا

دانلود رمان شیوا اثر صبا کاظمی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم

داستان رمان راجب دختر دانشجو به نام شیوا که مدیر یک شرکت هم هست و خانواده خود را از دست داده و مجبور به پذیرش زندگی .

خلاصه رمان شیوا

از ماشین پیاده شدم رفتم تو خونه نصرت خدمتکارم سلام کرد گفتم ناهار نخوردم یه چیزی آماده کن بخورم!

چشمی گفت و رفت آشپزخونه اتاقم طبقه بالاست رفتم تو اتاقم لباسمو عوض کردم و رفتم اتاق غذاخوری نصرت غذا رو آورد!

گفتم دستت دردنکنه . امروز کسی زنگ نزد . فقط آقا کامران!

دستمو بلند کردم گفتم قرار شد درمورد اون چیزی بهم نگی . کاریت ندارم برو!

حتی شنیدن اسمشم برام آزاردهنده هست . غذا رو خوردم و از جام  بلند شدم رفتم اتاقم لب تاب رو روشن کردم پروژه هامو انجام بدم!

از بس کارای شرکت زیاد شده به کارای دانشگاهم به سختی میرسم!

گوشیم زنگ خورد کامران بود .

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان شیوا


دانلود رمان جدید | رمان بوک | رمان عاشقانه
رمان پر
رمان پر

دانلود رمان پر اثر شارلوت مری ماتیسن با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

داستان زندگی کارمند اداره بیمه راجر دالتون است که در پی مرگ مشکوک یکی از مشتریان جهت صحت ماجرا با عنوان بازرس پلیس به منزل مقتول رفته و او که متاهل است علیرغم داشتن زن و فرزند شانزده ساله ای دلباخته دختر و بیوه ای به نام ماویس می شود و چون صدای خوبی دارد زن را به خوانندگی تشویق می کند و راجر که توان پرداخت هزینه آموزش خوانندگی را ندارد دست به اختلاس و ی از اداره می زند و بعد از سه سال حبس اکنون ماویس هم یک خواننده سرشناس شده و .

خلاصه رمان پر

صورتش جوان و جذاب بود! کمتر زنی بود که او را زشت بپندارد! در چشمانش حالتی موج میزد که او را یک انسان خوشبخت نشان میداد . او بنا به رای دادگاه به سه سال حبس با کار مداوم محکوم شده بود . هر کس دیگری بجای او بود خشمگین و ناراحت به نظر میرسید اما او چهره آرام و متبسم داشت در حالی که میدانست او را به سوی زندانی میبرند که بایستی سه سال تمام بدون انکه امید ملاقاتی داشته باشد در آن بگذراند .

با این حال باز هم خود را خوشبخت میدانست تلاش قضات دادگاه برای کشف محل اخفا طریقه ی مصرف یک هزارو دیویست لیره انگلیسی که پول کمی نیست به جایی نرسید آنها نتوانستند بفهمند که این مبلق پولبه چه علتی برداشته شده ؟

او همواره ساکت و ارام بود و جز در مواردی که مایل بود به هیچکدام از پرسش های قضات جواب نمیداد و همین سکوت و آرامش مداومش بود که تمام قاضیان دادگاه او را لجباز و احمق تصور کردند من همه ی این ماجرا را فراموش کرده بودم چون بیش از چهار سال از آن جریان گذشت تا من بر تمام اسرار نهفته در دادگاه ان روز پی بردم.

روجر دالتون را از زمان کودکی میشناختم، با او همکلاسی بودم . آشنایی من و او از پشت میز و نیمکت های مدرسه شروع شده بود . یادم نمی آیدکه کلاس چندم بودم او را به خاطر داشتن صدای زیبایش در گروه کر مدرسه پذیرفتن او هر هفته به همراه افراد دیگری به کلیسا میرفت و آواز میخواند.

ولی پس از آن به جهت تفاوت هایی که در فکر و سلیقه ما بود کم کم از هم فاصله گرفتیم و با وجودی که یکی دو ساله بعد هم همکلاس بودیم اما هیچ ارتباط نزدیکی بین ما نبود . روجر همیشه دوست داشت تنها باشد و فکرکند اما من نقطه ی مقابل او بودم.

در تابستان خودم رو با فوتبال و خوردن قهوه و ساندیچ سرگرم میکردم و در زمستان اوقاتم رو در زمین تنیس میگذراندم، نمی دانم چرا پس از چند سالحرارت و گرمی صدایش را از دست داد طوری که .

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان پر


دانلود رمان جدید | رمان بوک | رمان عاشقانه
رمان دزیرهرمان دزیره

دانلود رمان دزیره جلد یک و دو اثر آن ماری سلینکو با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

داستان زندگی اوژنی دزیره کلاری ملقب به دزیدریا ملکه سوئد و نروژ، فرزند فرانسیس کلاری تاجر ثروتمند ابریشم در قرن هیجدهم ( هشتم نوامبر سال 1377 میلادی ) در شهر پدری اش مارسی فرانسه چشم به جهان گشود و طی جریاناتی با ناپلئون بناپارت و برادرش آشنا می شود  .

خلاصه رمان دزیره

ناپلئون که در آن دوره یک ارتشی ساده و فقیر بود علاقه مند دزیره می شود و مصادف با سال 1794 با هم نامزد می شوند و دو سال بعد ناپلئون بدون دزیره راهی فرانسه و آنجا با یک بیوه ی سرشناس به نام ژوزفین دوبوهارنه با این نظریه که می تواند رشد و ترقی کند ازدواج می کند .

دزیره بعد از مدتی بی بی خبری تصمیم به رفتن به فرانسه می گیرد و در جشن نامزدی ناپلئون و ژوزفین سر می رسد و با پرتاب ظرفی به سمت ژوزفین مجلس را به نیست خودکشی ترک می کند .

در آن مهمانی مردی با نام ژنرال ژان باتیست برنادوت با تصور اینکه ناپلئون از سادگی دزیره سواستفاده کرده مانع از خودکشی او می شود و چندی بعد با وی ازدواج می کند.

ژان باتیست که مردی کار آزموده و با تجربه بود و افتخارات و پیروزی های متعددی داشت توسط مجلس ملی سوئد ولایتعهد برگزیده و در سال 1810 رسما پادشاه می شود . دزیره در سال 1829 تاج گذاری و رسما ملکه کشور سوئد شد و .

قهرمان اصلی این رمان برناردین اوژنی دزیره می باشد و قابل ذکر است که این رمان جزو ده رمان برتر دنیاست که به فارسی ترجمه گردیده است و به شدت پیشنهاد می شود از دست ندهید و نظراتتان را با ما در میان بگذارید

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان دزیره


دانلود رمان جدید | رمان بوک | رمان عاشقانه
رمان پر
رمان پر

دانلود رمان پر اثر شارلوت مری ماتیسن با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

داستان زندگی کارمند اداره بیمه راجر دالتون است که در پی مرگ مشکوک یکی از مشتریان جهت صحت ماجرا با عنوان بازرس پلیس به منزل مقتول رفته و او که متاهل است علیرغم داشتن زن و فرزند شانزده ساله ای دلباخته دختر و بیوه ای به نام ماویس می شود و چون صدای خوبی دارد زن را به خوانندگی تشویق می کند و راجر که توان پرداخت هزینه آموزش خوانندگی را ندارد دست به اختلاس و ی از اداره می زند و بعد از سه سال حبس اکنون ماویس هم یک خواننده سرشناس شده و .

خلاصه رمان پر

صورتش جوان و جذاب بود! کمتر زنی بود که او را زشت بپندارد! در چشمانش حالتی موج میزد که او را یک انسان خوشبخت نشان میداد . او بنا به رای دادگاه به سه سال حبس با کار مداوم محکوم شده بود . هر کس دیگری بجای او بود خشمگین و ناراحت به نظر میرسید اما او چهره آرام و متبسم داشت در حالی که میدانست او را به سوی زندانی میبرند که بایستی سه سال تمام بدون انکه امید ملاقاتی داشته باشد در آن بگذراند .

با این حال باز هم خود را خوشبخت میدانست تلاش قضات دادگاه برای کشف محل اخفا طریقه ی مصرف یک هزارو دیویست لیره انگلیسی که پول کمی نیست به جایی نرسید آنها نتوانستند بفهمند که این مبلق پولبه چه علتی برداشته شده ؟

او همواره ساکت و ارام بود و جز در مواردی که مایل بود به هیچکدام از پرسش های قضات جواب نمیداد و همین سکوت و آرامش مداومش بود که تمام قاضیان دادگاه او را لجباز و احمق تصور کردند من همه ی این ماجرا را فراموش کرده بودم چون بیش از چهار سال از آن جریان گذشت تا من بر تمام اسرار نهفته در دادگاه ان روز پی بردم.

روجر دالتون را از زمان کودکی میشناختم، با او همکلاسی بودم . آشنایی من و او از پشت میز و نیمکت های مدرسه شروع شده بود . یادم نمی آیدکه کلاس چندم بودم او را به خاطر داشتن صدای زیبایش در گروه کر مدرسه پذیرفتن او هر هفته به همراه افراد دیگری به کلیسا میرفت و آواز میخواند.

ولی پس از آن به جهت تفاوت هایی که در فکر و سلیقه ما بود کم کم از هم فاصله گرفتیم و با وجودی که یکی دو ساله بعد هم همکلاس بودیم اما هیچ ارتباط نزدیکی بین ما نبود . روجر همیشه دوست داشت تنها باشد و فکرکند اما من نقطه ی مقابل او بودم.

در تابستان خودم رو با فوتبال و خوردن قهوه و ساندیچ سرگرم میکردم و در زمستان اوقاتم رو در زمین تنیس میگذراندم، نمی دانم چرا پس از چند سالحرارت و گرمی صدایش را از دست داد طوری که .

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان پر


دانلود رمان جدید | رمان بوک | رمان عاشقانه
رمان دزیرهرمان دزیره

دانلود رمان دزیره جلد یک و دو اثر آن ماری سلینکو با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

داستان زندگی اوژنی دزیره کلاری ملقب به دزیدریا ملکه سوئد و نروژ، فرزند فرانسیس کلاری تاجر ثروتمند ابریشم در قرن هیجدهم ( هشتم نوامبر سال 1377 میلادی ) در شهر پدری اش مارسی فرانسه چشم به جهان گشود و طی جریاناتی با ناپلئون بناپارت و برادرش آشنا می شود  .

خلاصه رمان دزیره

ناپلئون که در آن دوره یک ارتشی ساده و فقیر بود علاقه مند دزیره می شود و مصادف با سال 1794 با هم نامزد می شوند و دو سال بعد ناپلئون بدون دزیره راهی فرانسه و آنجا با یک بیوه ی سرشناس به نام ژوزفین دوبوهارنه با این نظریه که می تواند رشد و ترقی کند ازدواج می کند .

دزیره بعد از مدتی بی بی خبری تصمیم به رفتن به فرانسه می گیرد و در جشن نامزدی ناپلئون و ژوزفین سر می رسد و با پرتاب ظرفی به سمت ژوزفین مجلس را به نیست خودکشی ترک می کند .

در آن مهمانی مردی با نام ژنرال ژان باتیست برنادوت با تصور اینکه ناپلئون از سادگی دزیره سواستفاده کرده مانع از خودکشی او می شود و چندی بعد با وی ازدواج می کند.

ژان باتیست که مردی کار آزموده و با تجربه بود و افتخارات و پیروزی های متعددی داشت توسط مجلس ملی سوئد ولایتعهد برگزیده و در سال 1810 رسما پادشاه می شود . دزیره در سال 1829 تاج گذاری و رسما ملکه کشور سوئد شد و .

قهرمان اصلی این رمان برناردین اوژنی دزیره می باشد و قابل ذکر است که این رمان جزو ده رمان برتر دنیاست که به فارسی ترجمه گردیده است و به شدت پیشنهاد می شود از دست ندهید و نظراتتان را با ما در میان بگذارید

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان دزیره


دانلود رمان جدید | رمان بوک | رمان عاشقانه
رمان گندم
رمان گندم

دانلود رمان عاشقانه گندم اثر مرتضی مودب پور با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با لینک مستقیم

داستان رمان گندم راجب یک خانواده ثروتمند هست که بیشتر اعضای آن کنار هم زندگی میکنند ، طی اتفاقاتی یکی از اعضای این خانواده به نام گندم متوجه میشود که بچه ای سر راهی بوده، گندم مشکلات روحی پیدا می کند و در طی همین اتفاقات سامان متوجه علاقه قلبی شدید خودش نسبت به دختر عمه اش گندم شده ، اما با یک نامه همه چیز خراب میشود و …

خلاصه رمان گندم

اواخر فروردین بود . یه روز جمعه . تو اتاقم که پنجره ش به باغ وا می شد . روتختم دراز کشیده بودم و داشتم فکرمی کردم!

صدای جیک  جیک گنجیشکا از خواب بیدارم کرده بود . هفت هشت تا گنجیشک رو شاخه ها باهم دعواشون شده بود و جیک جیکشون هوابود!

رو شاخه ها این ور و اون ور می پریدن و با هم دعوا می کردن . منم دراز کشیده بودم و بهشون نگاه می کردم!

خونه ما یه خونه قدیمی آجری دو طبقه بود . گوشه یه باغ خیلی خیلی بزرگ . یه باغ حدود بیست هزارمتر!

یه گوشش خونه ما بود و سه گوشه دیگه ش خونه عموم و دو تا عمه هام!

وسط این باغ بزرگم یه خونه قدیمی دیگه بود که از بقیه خونه ها بزرگتر بود که پدر بزرگم توش زندگی می کرد!

یه پدر بزرگ پیر و اخمو اما با یه قلب پاک و مهربون!

یه پدر بزرگ پر جذبه که همه  تو خونه ازش حساب می بردن و تا اسم آقا بزرگ می اومد نفس همه تو سینه حبس می شد!

اتاق من طبقه پایین بود که با باغ همسطح بود .

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان گندم


دانلود رمان جدید | رمان بوک | رمان عاشقانه
رمان ناگفته ها
رمان ناگفته ها

دانلود رمان عاشقانه ناگفته ها اثر بهاره حسنی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا ویرایش شده با لینک مستقیم

داستان در مورد دختر جوانی به اسم نازلی کسروی است که بعد از فوت مادربزرگ و بعد از سالها دور به ایران برمیگردد ، آشنایی او با جوان در هواپیما و در مورد زندگی خود ، این داستان را شکل می دهد .

خلاصه رمان ناگفته ها

با تکان هواپیما از خواب پریدم و کتاب روی پاهایم سر خورد و کف هواپیما افتاد!

خم شدم تا آن را بردارم . ولی کسی که کنار من نشسته بود سریعتر از من خم شد و کتاب را که تقریبا زیر پای خودش افتاده بود برداشت و به دستم داد!

سرم را بلند کردم و با لبخندی از چهره ی جوان و خنده رویش تشکر کردم!

وقتی که من سوار شدم هنوز صندلی کناری من خالی بود!

من تقریبا اولین مسافری بودم که سوار شده بودم و خسته و خواب آلود . همان لحظات اول خوابم برده بود و متوجه نشده بودم که چه زمانی صندلی کناریم پر شده است!

مرسی . کتاب را جلوی چشمانش گرفت و جلدش را نگاه کرد و با لبخندی دوباره و به فارسی غلیظ و با لهجه ایی گفت :

بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم .

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان ناگفته ها


دانلود رمان جدید | رمان بوک | رمان عاشقانه
رمان قلب آهنی
رمان قلب آهنی

دانلود رمان قلب آهنی اثر زینب رحیمی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا ویرایش شده با لینک مستقیم

داستان در مورد بخت و طالع سه دختر جوان می باشد که با ورود به دانشگاه و اجتماع زندگی آنها تغییر می کند ، دخترانی از جنس آرامش و شیطنت های کودکانه دخترانی که با تغییراتی در زندگیشان به زیبایی های زندگی پی می ببرند ، هر کدام در پی جستجو کردن و یافتن راهی برای خارج کردن زندگی خود از یکنواختی های تلخ و خسته کننده اند ، پس با هم ببینیم که عشق ، تنفر ، بی اعتمادی ، با شخصیت های رمان ما چه کار خواهد کرد …

رمان قلب آهنی

خواب بودم که با صدای جیغ و داد زینب از خواب شیرینم پریدم!

با ترس روی تخت نیم خیز شدم و به اطرافم با ترس نگاه میکردم!

زینب . فاطی ذلیل شده پاشو دیگه از کلاس جا موندم!

صد بار میگم صبح تا شب نشین به حرف زدن با زهرا . تو که انقدر خوابت سنگینه . پس چرا تا نصف شب بیدار میمونی!

اه پاشو دیگه . اوه خدا به خیر کنه. باز صبح شد و این اجی دیوونه من شروع کرد داد و بیداد کردن!

الحق که اعتباری داره که ازش حساب میبریم .

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان قلب آهنی


دانلود رمان جدید | رمان بوک | رمان عاشقانه
رمان یغمای بهار
رمان یغمای بهار

دانلود رمان یغمای بهار اثر الف.کلانتری (یاسی) با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با لینک مستقیم

دلای ایلیاتی با فرار از بند بند ، خود را به بهشت شانه های مردی رساند که کوه و سبیی ممنوع . یک من ، یک تو و دنیایی حرف . یک کلام ، درد و درد و درد .

خلاصه رمان یغمای بهار

امروز پنجمین خرابکاریه . مراسم چهلم خراب شه دودمان همه رو به‬ باد می‬دم . ‫صدای فریادش آن قدر گویا و رسا بود که صدا از هیچ کس در نمی‬ آمد!

‫معمولا از زمانی که برگشته بود . صدایش به گوش کسی نمی رسید و‬ ذات کم‬ حرفش با خارج رفتن هم عوض نشده بود.‬

سر همه پایین بود و کسی آتش گرفتن خرمن گندم را گردن نمی‬ گرفت . دندان قروچه ای کرد و نفرتش از این ملک و خان بودن را سر آن ها‬ خالی کرد.
‫وای به روز کسی که بدونم تموم این خرمن سوزوندنا زیر سر اونه پوستشو میکنم توش پر کاه می کنم بشه مترسک باغ و مزرعه!‬
‫نگاهش روی تک تک رعیت چرخید و بی حرف به طرف سررر سرررای‬ خانه‬ رفت . ‫در آشپزخانه صدای دیگ های چدن و مس به هوا بود و هرکس‬ مشغول کاری‬ بود!

‫چهلم هدایت خان بود و کل بزرگان دعوت بودند . ‫بدلیل مرگ ناگهانی پدرش هدایت خان با تلگرافی به ایران بازگشت و جایی‬ باید می ماند که برای رهایی قید خان بازی و ثروت و زمین ها را زد و‬ برای‬ درس خواندن به امریکا رفت!

‫ماه منیر که پشت در اندرونی فالگوش ایستاده بود اما چیزی دستش را‬ نگرفت . با لب هایی آویزان به سمت مطبخ رفت!

‫چشمش که به مادرش پای دیگ افتاد، با لحنی سؤالی پرسید : گوش وایستادم ولی …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان یغمای بهار


دانلود رمان جدید | رمان بوک | رمان عاشقانه
رمان تقاص
رمان تقاص

دانلود رمان عاشقانه تقاص اثر هما پور اصفهانی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با لینک مستقیم

حکایت زندگی رزا دختری دبیرستانی ، بسیار زیبا و از یک خانواده‌ی مایه دار را با ماجراهایی که برایش اتفاق می‌افتد روایت می‌کند.

خلاصه رمان تقاص

داستان سال ها پیش آغاز شد ، وقتی هنوز چشم به دنیا باز نکرده بودم حوادثی رخ داد که تاثیرش را مستقیم روی زندگی من و تو گذاشت.
شاید هیچ کس تصورش را هم نمی کرد یک عشق آتشین در گذشته باعث یک عشق آتشین دیگر در آینده شود ، اما به خاطر زهری که گذشتگان از عشق چشیدند عشق ما نیز باید طعم زهر به خودش بگیرد.
باید تقاص پس بدهیم ، هم من هم تو، تقاص گناهی که نکردیم.
با سر و صدایی که از بیرون می اومد به زور چشمامو باز کردم ، آفتاب از پنجره های بلند و سلطنتی اتاقم روی فرشای‬ ابریشمی پهن شده بود.
از تختخواب بزرگ یه نفر و نیمم پایین اومدم و حریری رو که مثل پرده از بالای تخت آویزون‬ شده بود و دور تا دور تختم رو می گرفت مرتب کردم.

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان تقاص


دانلود رمان جدید | رمان بوک | رمان عاشقانه
رمان افسونگر
رمان افسونگر

دانلود رمان عاشقانه افسونگر اثر هما پور اصفهانی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

رمان درباره دختری به نام افسون است که برادری بدجنس ( فرومایه و پست ) دارد که خیلی افسون را اذیت میکند،اما یک روز با پسری به نام دنیل آشنا میشود و عاشق هم میشوند اما بخاطر برادر افسون ماجرا را فاش نمیکنند و افسون میرود و نزد دنیل زندگی میکند تا اینکه .

خلاصه رمان افسونگر

لوکیشن این رمان لندنه و دلیلش هم این بوده که یه سری مسائل رو اگه توی ایران می نوشتم
پرده دری می شد. اما با توجه به فرهنگ باز اروپایی ها نوشتن این رمان توی فضای اروپا خیلی
راحت تره! اما . با اینکه لوکشین خارج از ایرانه با وجود تمام سعی و تالش من برخی شخصیت ها
به خصوص شخصیت مرد این داستان خلق و خویی شبیه ایرانی ها داره! البته نه کامل . چه بسا
که جایی از رمان وقتی که لوکشین عوض می شه می شه تفاوت فضا ، نوع شخصیت ها ، نوع
دیالوگ ها و . رو حس کرد. خیلی سعی کردم زیاد وارد مسائل جزئی نشم که خوندن رمان برای
افرادی که سن کمی دارن همراه با بدآموزی نباشه! اما نمی دونم تا چه حد موفق بودم . در هر صورت امیدوارم لحظاتی رو که برای خوندن این رمان می ذارین از دست رفته ندونین و از
خوندش لذت ببرین . دوستدار همه شما . هما

آب دهنم رو تند تند قورت من دادم اما این بغض لعنتی دست از سر گلو بیچاره ام برداره . من موندم چرا خسته نمی ش! همینطور هر شب صبح تا شب و هر شب تا صبح در گلوی من جا خوش! می دونی من بیشتر از این حرف می زنم که میتونی بمیری ولی بازم از رو نرو . صدای بلند بلند شد:
- امیلی . مردی؟
سریع خم شدم و در درب کابینت افتادم و باز افتادم . خدایا از این خونه هاتف . همه جاش پر از سوسک و کثافته . هر چی هم میمونی شورم انگار نه جنار! خدایا من از سوسک بدم می یاد! چرا میمیر؟ صدای فردریک اینبار بلند تر از پیش بلند شد:
- امیلی !!! بیام تو اون آشپزخونه هلاکت می کنم .

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان افسونگر


دانلود رمان جدید | رمان بوک | رمان عاشقانه
رمان آن سالها
رمان آن سالها

دانلود رمان عاشقانه آن سالها جلد اول و دوم اثر صدف با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

رمان آن سالها مهناز دختری خوش اقبال است و زندگی عادی خود را دارد ، او شیفته دوست و هم بازی دوران کودکی خود ، بیژن شده و البته بیژن هم نسبت به او بی رغبت نیست ، اما حکایت از روزی شروع میشود که خانواده ی شاهین فر مهناز را برای پسر بزرگشان ، بهرام ، خواستگاری میکنند …

و اما در جلد دوم

مهناز پس از خروج از ایران به فکر جدایی وکالتی میفتد و روی تصمیم خود بسیار پایداری میکند ، اما ناگهان با پنهان گشتن مهرداد ناگاه همه چیز بهم میخورد

خلاصه رمان آن سالها جلد اول و دوم

صبح ساعت هفت از خواب بیدار شدم و دویدم و رفتم دست و صورتم رو شستم!

اوووف حالا فقط چهار ساعت طول میکشه تا موهام رو شونه بزنم!

سریع رفتم شونه رو از روی دراور برداشتم و شروع کردم به شونه زدن موهای بلندم .

قسمتی از رمان آن سالها جلد دوم نوشته صدف :

صدای هوهوی باد توی تمام عمارت . توی تک تک اتاق ها و زیر تاق سقف ها پیچیده بود!

وسط سرسرا ایستاده بود و به قیژ قیژ مداوم باز و بسته شدن در گوش میداد . عمارت خالی و سرد بود و همه ی درخت های باغ سوخته بودند!

توجه کنید قسمت دوم با فرمت پی دی اف میباشد که با کلیک بر روی نسخه java  میتوانید دانلود کنید

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان آن سالها


دانلود رمان جدید | رمان بوک | رمان عاشقانه
رمان رویای بلند
رمان رویای بلند

دانلود رمان عاشقانه رویای بلند اثر مهسا صفری با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

رمان رویای بلند دختری بنام گیسی است که دختره خودپسندیه ، این دختره خودپرست قصه ما مجبوره بخاطره دلایلی یک سال پیش ( جده ) مادربزرگش زندگی کنه ، مادربزرگی که تاکنون اونو ندیده و اتفاقاتی که واسه گیسیا در این مدت می گذرد داستانی ساخته است به اسمه رویای بلند ، رویای بلندقصه ی رازه ، قصه خنده ها و گریه ها ، قصه ی به زانو دراومدن دوتا مغرور توسط عشق …

خلاصه رمان رویای بلند

صبح ساعت هفت از خواب بیدار شدم و دویدم ورفتم دست و صورتم روشستم!

اووف حالا فقط چهار ساعت طول می کشه تا موهام روشونه بزنم!

سریع رفتم شونه رو از روی دراور برداشتم وشروع کردم به شونه زدن موهای بلندم!

موهام خیلی بلند بود از بچگی موهم رو کوتاه نکرده بودم هنوز وسطای موهام بودم که یکی با مشت کوبیدم توی سرم و گفتم :

خاک برسرت گیسی ساعت شد 30:7 از شونه کردن ادامه موهام منصرف شدم!

دویدم رفتم پایین پیش مامان وصدا زدم . مااامااان . مامان کجایی ؟

جانم . گیسیا جان تو آشپزخونه ام . مدرسه حسابی دیرم شده مامان موهام رو بباف!

بعدهمون طور که نشستم روی صندلی شونه رو دادم به مامان .

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان رویای بلند


دانلود رمان جدید | رمان بوک | رمان عاشقانه
رمان هانا عروس شیخ
رمان هانا عروس شیخ

دانلود رمان هانا عروس شیخ اثر ساحل با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

یک عاشقانه پر ماجرا از عشق شیخ عثمان مصری، مردی مسلمان با رسومات سفت و سخت به خواهر شریک آمریکاییش که فقط 15 سال سن دارد و خانواده ای که به هیچ وجه موافق این ازدواج نیست ، اما شیخ عثمان هرگز از چیزی که بخواهد نمی گذرد .

خلاصه رمان هانا عروس شیخ

از زبان عثمان : بالاخره مسیر خسته کننده شهری با اون ترافیک دیوونه کننده تموم شد . شیکاگو واقعا شهرشلوغی بود شلوغ تر از هر شهر دیگه ای که تا حالا بودم . راننده جلو یه خونه ویلایی توحومه شهر توقف کرد و گفت: رسیدیم قربان . هممیم گفتمو به خونه نگاه کردم . طبق انتظارم منتظرم بودن . هارولد به همراه پدرش سریع اومدن بیرون به استقبالم . من معمولا با شرکت های کوچیک قرار داد نمیبندم

مگه اینکه سود بزرگی بهم برسونن و هولدینگ بالا با وجود کوچیک بودن زمینه سود بالایی داشت . پس من پیشنهاد همکاری اونا رو قبول کردم و این همکاری شروع شد . یک همکاری دو سر برد . و امروز اینجا بودم برای یک ناهار خانوادگی و یه بحث کاری البته . تو مصر ما کار و خانواده را قاطی نمیکنیم . اما آمریکایی ها عادت دارند روزهای تعطیل بحث های کاری رو تبدیل به یه قرار خانوادگی کنند و تو خونه با شریک کاری قرار بزارن

اونا اعتقاد دارن با بالا بردن صمیمیت میتونن توافق نامه های بهتری امضا کنند . هرچند این روش اونا تا حالا رو من جواب نداده . اما همیشه دعوت های نهار یا شام خانوادگی رو رد نمی کنم . چون اینجوری اطلاعات خویی از سبک و سیاق شرکام بدست میارم . کتم رو برداشتم و پیاده شدم . هارولد جلو اومد و گفت: عثمان . امیدوارم ترافیک خسته ات نکرده باشد . با وجود خستگی لبخندی زدم و گفتم: زیاد بود اما بهتر از گوش دادن به حرف های مشاور مالیم بود

هارولد خندید و دست دادیم . با پدرش هم دست دادمو منو به سمت خونه راهنمایی کردن .

امروز این امید را داریم که با دانلود رمان خارجی جدیدی که برایتان ارسال کرده ایم نهایت لذت را ببرید، یکی از رمان های خارجی پرطرفداری که این روزها با بهترین ترجمه بصورت اختصاصی قرار گرفته شده است

به لینک زیر مراجعه کنید :

رمان هانا عروس شیخ


دانلود رمان جدید | رمان بوک | رمان عاشقانه
رمان تاریک ترین شب
رمان تاریک ترین شب

دانلود رمان تاریک ترین شب از جنا شوالتر با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا نسخه کامل با ویرایش مجدد و لینک مستقیم رایگان

برای اولین بار از رسانه رمان بوک داستان خارق العاده ای را بخوانید از دختری به نام اشلین که در یک شب تاریک، قدم به جنگلی میگذارد تا به قلعه رازآلودی که در نوک کوه است برسد چون شنید است آنجا مردانی هستند که می توانند به او کمک کنند تا تواناییش را کنترل کند، از مردم شهر شنیده که این مردها فرشته هستند اما انگار مردم اشتباه می کرده اند و مردان درون این قلعه همگی شیطان هستند، اشلین در این مسیر گیر یکی از خطرناک ترین شیاطین می افتد و دنبال راه فرار می گردد، اما حالا مدکس به اون اجازه رفتن نمی دهد .

خلاصه رمان تاریک ترین شب

مدکس هزاران سال بود که محدودیت هایش را می شناخت . از آن روز شومی که خدایان یک زن را برای انجام دادن وظیفه ای که او باید انجام می داد، انتخاب کردند، محدودیت هایش را می شناخت . پاندورا قوی شده بود، آره، قوی ترین سرباز زن زمان آنها . اما او قوی تر بود . تواناتر بود . با این حال فکر می کرد که برای محافظت از دیمونیاک که یک جعبه ترسناک و خانه شیاطین خیلی وحشی و مخرب بود، خیلی ضعیف است . آن شیاطین حتی در جهنم مورد اعتماد نبودند.

انگار مدکس اجازه می داد که جعبه نابود شود . خشم و نفرت وجودش را پر کرد . حالا درون تمام آنها، یک جنگجو زندگی می کرد . آنها با شجاعت برای پادشاه خدایان جنگیدند، کشته شدند و کاملا محافظت کردند؛ آنها باید به عنوان نگهبانان انتخاب می شدند . نباید چنین شرم غیر قابل تحملی را می داشتند

شبی که آنها دیمونیاک را از پاندورا یدند و شیاطین را در جهانی بی گناه آزاد کردند، فقط می خواستند به خدایان درسی بدهند . چقدر احمق بودند . نقشه آنها برای اثبات قدرتشان شکست خورده بود چون جعبه در .

پانویس: رمان خارجی خارق العاده جذابی که در این بخش تقدیم می شود کاملا اختصاصی و جزو بهترین رمان های خارجی ترجمه شده است که ساز است رمان ما برای دوستانی که تمایل و توانایی دارند گذاشته شده، امیدواریم از دانلود رمان خارجی جدیدی که می کنید رضایت داشته باشید، جهت 10 هزار تومان در تلگرام بعد از واریز و ارسال شات فایل pdf براتون ارسال میشه تو پی ویتون :

منبع: دانلود رمان تاریک ترین شب


دانلود رمان جدید | رمان بوک | رمان عاشقانه

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

انجمن فیلم و سریال کره ای چت قشم|درگهان چت|خلیج چت|چت بندر طراحی سایت حرفه ای - طراحی سایت اختصاصی - سئو سایت نشر پرنیان دیلمان لنگرود بالا بردن بازديدوبلاگ وبلاگ جامع معماری فارس ام پی تری موزیک اپلود عکس مادر مهربان